شول بزرگ
به روایت حاج امید علی کشاورز، حاج محمد قلی بارانی،
حمزه کاظمی - کربلایی حسین علی شمس، محمد شکوهی
در حدود دو کیلومتر بالاتر از روستای «شول بزی» روستای «شول بزرگ» قرار دارد که به زبان لری به آن «شول گپ» نیز میگویند. «شول» یک محل قدیمی است، روزگاری مرکز «تنگ شول» بودهاست. دارای قلعه و برج وبارو بوده، درب و دربان داشته، تفنگ چی و نگهبان داشته، ومردمان سرکش ونا آرام درآن زندگی میکردند، چنان که به هیچ قدرتی باج نمیدادند، ازهمه کس وهمه جا باج میگرفتند . درمورد این که " شول " یک طایفه ی بسیارقدیمی است ودرحدود قرون سوم وچهارم هجری حکومتی درنواحی لرستان داشته که به وسیله ی سیف الدین ماکان بنیادگذاری شده بوده، توضیحاتی درکتاب " آفتاب کامفیروز" آمده است که به تکرارآن نمی پردازیم .
دراین جا نکات مختصری ازتاریخ معاصر قلعه ی شول را اززبان عده ی از بزرگان شولی درج می کنم : داستانی را نقل میکنند که یک موقع میر عباس به همراه 9 پسرخود به نامهای میرغارتی، میر مسکور، میرحسن، میرحداد، میرجعفر ... به قصداقامت دائمی درشول میآید. اوقصد داشته که این جارا پایگاه خود قراردهد، لکن بزرگان شول که راضی به اقامت میر عباس وفرزندانش درقلعه ی خود نبودهاند، دورهم می نشینند ونقشه میریزند که چگونه میرعباس وفرزندانش را ازقلعه ی شول اخراج کنند که درگیری وناراحتی هم پیش نیاید، قرار براین میشود که عده ی ازتفنگ چیان شولی با دعوت ازفرزندان میرعباس به قصد شکار به کوه بروند، درکوه درگیری ایجادشود وتفنگ چیان شولی فرزندان میرعباس را زیرضربات گلوله قراردهند، نه به قصد کشتن، فقط برای ترسانیدن، دراین بین اگر کسی زخمی هم شد مشکلی نیست .
ازآن طرف هم همان بزرگان شولی به میر عباس میگویند که: «آقا این تفنگ چیها جاهل اند، نادان اند، آن جا کوه است، تفنگ هم غرور میآورد، مامی ترسیم که خدای ناخواسته درکوه بین هم بحثی بکنند، کاربه تفنگ کشی برسد، خدای نکرده اتفاقی بیافتد، بهتراست شما که آدمی عاقل وفهمیده هستید، با اینها به کوه بروید تا نظارتی برکارشان داشته با شید، به موقع نصیحتی بنمایید. » میرعباس هم قبول میکند وبه اتفاق تفنگ چیان شولی وفرزندانش به کوه میرود. طبق برنامه، درکوه بهانه جویی شولیها گل میکند ودرگیری پیش میآید، تفنگ چیان شولی ازهرطرف بچههای میر عباس را زیرضربات گلوله قرارمی دهند، حالا این میر عباس است که به هرطرف میدود، اما نمیتواند دامنه ی ماجرارا جمع کند، سرانجام موفق میشود فرزندان خودرا به زیر یک کله ی سنگ گرد می آورد وبه آن ها میگو ید: «بچهها! این جا، جای ما نیست، اگرجان مان راهم سالم ببریم غنیمت است.» همان روز ازکوه بر میگردند وبارمی کنند برای سربست همایجان .
شولی ها دارای احساسات قوی هستند، آن ها ازقدیم الایام مردم تفنگ چی بودهاند ودرامر شکارمهارت فوق العاده داشتند، عده ی ازآنها اصلا شغل شان شکار گری بوده است، ازهمان طریق امرارمعاش میکردند، بیش ترین وماهرترین شکارچیان ازمیان بنکوی شهبازی برخواسته بودند، این با شهرت شان هم مطابقت میکند = شهباز.
درشول قدیم خوانینی بزرگی چون فتح علی خان، محمد علی خان وملاّ محمدی زندگی میکرده اند که امروزه تنها اسمی ازآنها برسرزبانها است، بیش ازاین هیچ کس درباره ی آنها چیزی نمیداند، آنها سراسر «تنگ شول» رازیر نگین خود داشتند
سابقه ی تاریخی سکونت آدمی درشول بزرگ را تاآن جا جلو میبرند که میگویند در «شول» مزارگبری وجود داشته، این مزار در محلی به نام «له بلی» واقع در غرب روستا بوده است، اکنون محو شده و جزء اراضی مزروعی گردیده است. یک قبر قدیمی هم در دره ی چناری در انتهای فوقانی روستا بوده که به نام " آقابیبی دولت " یادمی شده، مردم خیلی به آن عقیده داشتند، خیال میکردند که آن یک امام زاده است. دریکی - دوسال اخیر اشخاصی به قصد یافتن گنج آن جا را شکافتهاند. معلوم نیست چیزی پیدا کردند یا خیر. مطابق با آثاری موجود میتوان گفت که در «شول قدیم» صنعت سنگ تراشی رواج داشته است .
قلعه ی قدیمی «شول» ابتدا در نقطهی به نام «پس تول بزی» واقع بوده است. از آن جا به نقطهی به نام " کله گاه " منتقل شد، درمرتبه ی سوم به محلی به نام " برج ملاّمحمدی " استقرار یافت، درمرحله ی چهارم در نقطهی به نام «له داودی» برقرار شد، ومرتبه ی پنجم همین بافت قدیمی است که فعلا برقرار بوده و از نقطهی به نام " چشمه ی دره چناری " شروع شده، به طرف جنوب، تا حاشیه ی جاده ی اصلی و اراضی موسوم به 9 بهرهای امتداد یافته است. در حقیقت خانههای جدید الاحداث حاشیه ی جاده را میتوان ششمین آبادی «شول» خواند، زیرا نطفه ی «شول» آینده را همینها تشکیل میدهند .
آخرین قلعه ی «شول» در سال 1210 (هق) ساخته شده بود که امسال 216 سال ازتاریخ آن می گذرد، این تاریخ به روی قطعه سنگی حک شده بود که دم درب قلعه ی سابق نصب شده بود. این قلعه تاحدود 30 - 40 سال قبل ازاین برقراربوده است. هم اکنون خیلی ازساکنین شول آن رابه یاددارند، بسیارباعظمت توصیف می کنند، میگویند زیربنای آن بیش ازدوهکتارزمین بود، قطر دیوارقلعه بیش ازدومتر ضخامت داشت وارتفاع آن به حدود 8 مترمی رسید. دردرون قلعه تعداد 9 قلعه ی دیگر وجود داشت که هرکدام متعلق به یک بنکوبود. درمیان هریک ازآنها بین 9 تا 12 خانوار زندگی میکردند که هریک رامی توان یک بنکو محسوب کرد، این بنکوها عبارت بودند از:
1 - بنکوی حاج براتعلی 2 - بنکوی سیدها3 - شهبازی 4 - کل باقری 5 - حاجی رضا 6 - شاه مرادی 7 - علی ویسی 8 - ملاّقربان علی 9 - خدارحمی .
نقشه ی درون قلعه به گونه ی طراحی شده بود که ابتدا یک خیابان ازوسط قلعه کشیده شده بود، سپس معبرهای جدا گانه برای هر قلعهی کوچک ترازآن منشعب می شد. همه ی قلعهها ازپشت بام به هم دیگرراه داشتند وهمه ی راه ها نهایتا به 4برج قلعه ختم میشد. تمام ساختمانهای داخل قلعه به صورت دوطبقه ساخته شده بود، طبقه ی پایین برای حیوانات وانبار علوفه درنظرگرفته شده بود، درطبقه ی فوقانی آدمها سکونت داشتند. آب چشمه ی دره چناری به صورت تمام وقت ازیک ضلع قلعه وارد میشد، ازوسط قلعه میگذشت، ازطرف دیگر خارج میگردید .
این قلعه باهمت همه ی اهالی وبنکوها ساخته شده بود، امابزرگانی چون ملاّقربان علی، ملاّبراتعلی وحاجی رضا دربنای آن سهم برجسته ایفاکردند، میگویند وقتی گذرخوانین قشقایی به شول افتاد وقلعه ی باآن عظمت را دیدند، مبهوت شدند، ازآن 3 نفربزرگ پرسیدندکه: «این قلعه را چگونه بنا کردید؟» جواب دادند: «بانان وکدو وهمت.»
درقلعه ی شول صنایع وحرفههای رایج نیزرواج داشته، حرفه ی نجاری وساخت دارخیش، برجی سازی، درب وپنچره سازی...به دست سید فرج اللّه انجام میگرفته، یک نفرسنگ تراش بسیارماهر به نام میرزا حسین ازاردکان آمده ودرشول سکونت داشته. حمام شول حدود 230 سال قبل ازاین دربیرون قلعه دایر بوده که توسط ملاّبراتعلی وحاجی رضا برقرارشده بوده.
یک زمانی «صولةالدولة» فتوی غارت قلعه ی شول را صادرمی کند، جریان ازاین قراربوده که درآن زمان ملاّ محمدی کدخدا وکلانتر «تنگ شول» بود که آدمی سرزنده وناآرام بود، به هیچ کس، حتی «صولةالدولة» باج نمیداد، ملاّمحمدی برادرزاده ی داشت به نام ملاّ اسفندیار که شخصی با سواد وبسیار فهیم بود ودرحکم وزیر مشاور ملاّمحمدی عمل میکرد. «صولةالدولة» طی نقشه ی ملاّمحمدی را به همراه برادرزاده اش ملاّ اسفندیار به مهجن آباد طلبیده ودرهمان جا توقیف شان میکند. سپس فتوی غارت قلعه ی شول را صادرنموده وامتیازغارت شول را به کل احمد خان میدهد، او دررأس یکصد وپنجاه سوارجنگی عازم تنگ شول میشود، تا قلعه را غارت نماید، وقتی به آستانه ی قلعه ی شول میرسند، نگبانان قلعه طبق نقشه، ابتدا درب قلعه را به روی اردو ی کل احمد خان باز میکنند واجازه میدهند تا تعداد 100 سوار وارد قلعه شوند، سپس درب قلعه را میبندند وتعداد 50 سوار دیگر بیرون میمانند، درگیری درداخل قلعه شروع میشود، نگهبانان قلعه هم ازداخل برجها آن پنچاه نفر بیرون را زیرضربات گلوله میگیرند، جنگی بسیارشدید درمی گیرد که سرانجام منجر به فرار جنگ جویان بیرون قلعه وزخمی شدن تعداد زیادی ازاردوی کل احمدخان وخلع سلاح همه ی آنها میگردد. بدین ترتیب نقشه ی غارت قلعه ی شول شکست میخورد وهمه ی افراد اردوی کل احمدخان زخمی وسرشکسته به مهجن آباد برمی گردند .
وقتی خبر به «صولةالدولة» میرسد ملاّمحمدی را اززندان آزاد نموده به اومی گوید: «برو کلانتری شول برای خودت، اما قول بده که ازاین پس به ما باج وخراج بدهی.» دراین موقع ملاّاسفندیار روبه «صولةالدولة» نموده ومیگوید: «ای خدا مگر ماچه گناهی کردهایم که باید به همه باج ومالیات بدهیم، خان میگوید اگر مالیات ندهید قلعه تان را آتش میزنم، زندگی تان را غارت میکنم، دولت میگوید اگر مالیات ندهید، زندان کریم خانی برای شما آماده است، شیخ وسید میگوید اگر مالیات ندهید آتش جهنم برای تا ن آماده است، ای خدا ما چه بکنیم ، ازکجا بیاوریم تا به این ها بدهیم ؟!» بدین ترتیب «صولةالدولة»ازآنها رفع ادعانموده وآزاد شان میکند .
اسم قلعه ی «شول» از اول به همین نام بوده است. میگویند این نام برگرفته از «شولستان» است که به نواحی «نورآبادممسنی» گفته میشود. آبادی «شول» تا حالا چندین بار جابه جا شدهاست. در حال حاضر دراز و بی ریخت است، زیرا سعی کرده است تاخود را به حواشی جاده ی اصلی برساند؛ فعلا به صورت آرام و سینه خیز به سوی آن هدف پیش میرود. تا بعدا یک شکل و شمایل قابل تعریف پیدا کند .
مالک اراضی «شول» صولةالسلطنة پدر عزت اللّه خان قشقایی بود. عزت اللّه خان به برادرش لطف علی خان قشقایی فروخت، او هم 3 دانگ سهم خود را به حاج علی رحم بارانی، حاج محمد قلی بارانی، خدا رحم بارنی ودیگر شرکاء فروخت ؛ 3 دانگ دیگر را برای خودش نگه داشت، اصلاحات ارضی آمد، تمام املاک تقسیم به نسبت شد، سهم مالکها را هم رعیت خرید ند و تمام شد .
«شول» از قدیم الایام منبع مهاجرت آدمیان بوده است، اکنون اکثریت ساکنین دو روستای «ده کهنه» و «پهناب ریزی» شولی میباشند، دردیگر روستاهای «کامفیروز» از «بکیان» گرفته تا «بیمور» و «مهجن آباد»... خانوادههای زیاد شولی زندگی میکنند، این جماعت تاقبل ازسال 1350 اغلب در آن 14 روستای سابق «کامفیروز» موسوم به 5 قلعه ی تل سرخ، وقلعه ی نو، کهمین، گرپاچ وغیره به سر میبردند که اکنون به زیر آب دریاچه ی سدی درودزن رفتهاند. درناحیه ی زیر دست سد درودزن، روستای وجوددارد که به آن «بیزگان سفلی» میگویند، اکثریت ساکنین این روستای 60 خانواری «شولی» میباشند، این روستا درسال 1350 تأسیس شد. ازبزرگان این محل آقایان حاج محمد قلی روستا، ملاّ مصطفی وامام قلی میباشند. هم چنین چند خانوار «شولی» درروستای «قلعه نوابرج» زندگی میکنند.
اکنون «شول گپ» دارای 200 خانوار جمعیت است. قلعه ی «شول » از قدیم الایام دارای حمام و مسجد بوده است، مرحوم حاج سید محمد علی میرباقری در این جا خانه ی داشت که اکنون تبدیل به مسجدی باشکوه شده است. در این جا مردان و زنان پاک سرشت و با ایمان زندگی میکردند، که از جمله ی آن ها مرحوم ملاّ نوراللّه حسن پور بود، مردم به او ساعت «شول» میگفتند، زیرا چنان دقیق ووقت شناس بود وبه موقع اذان میگفت که مردم شول درماه مبارک رمضان افطاری و سحری خود را با اذان او افطار وامساک میکردند. هیأت عزاداری اباعبداللّه الحسین (ع) به سرپرستی آقایان محمد همتی، قربان کاظمی، کربلایی علی رضاکشاورز، بهمن خسروانی، علی محمد خرمی واللّه کس آثار علی اداره میشود .
روستای «شول» اکنون ازنعماتی مانند آب لوله کشی، برق منطقهای، مخابرات، خانه ی بهداشت و مدارس ابتدایی و راهنمایی بهره مند است. محصولات آن عبارتند از لوبیا، باقلا، گندم، عدس، برنج، ذرّت، لته کاری، و محصولات باغی مانند انگور، سیب، گلابی، هلو...در نواحی روستای «شول» حدود 300 هکتار باغات انگور دیمی وجود دارد. آینده ی روستای «شول» وابسته به روی کرد جدید ی است که کشاورزان این منطقه نسبت به امور درخت کاری دارند. دامداری و صنعت قالی بافی نیز در روستای «شول» رواج قابل ملاحظه دارد .
آّ ب وهوای مساعد تنگ شول موجب شده است که آدم های ساکن دراین محل ازسلامتی وطول عمربهره مند شوند، دراین منطقه آدم های زیادی هستند که عمری صد سال وبیش ازآن دارند، دارای نبیره وندیده هستند . آینده ی نواحی شول، کودین، کله گاه و دلخان بسیار درخشان است، زیرا از هم اکنون روزی را میتوان دید که ثروت مندان شیرازی، گردنه ی «یوزگرد» را پشت سر نهاده، باخریدن زمین در این ناحیه برای خود ویلا بسازند، چون دیگر زمینهای حوالی همایی جان و اردکان تمام شده است .
جوانان شولی به امور ورزشی اهتمام میدهند، آنها دارای تیمهای فوتبال به نامهای کشاورز وشهید منصور شمس هستند که به سرپرستی آقایان غلام فریدونی وکاظم کاظمی اداره میشوند. فوتبال «شول» در سال 1382 حایز مقام دوم منطقهای شد.
بنکو های عمده ی ساکن در «شول گپ» و نواحی وابسته به آن عبارتند از: بنکوی ملاّمهر علی، خسروانی، صیاد (صید) احمدی، شهبازی، آزادی و سادات حسینی . دراین جا ازباب نمونه به درج یک چند نسب نامه ازبنکوهای مذکور میپردازم: شاید بتوان گفت بنکوی ملاّ مهر علی، یکی ازگسترده ترین بنکوهای «شول» باشد، افراد ی وابسته به آن علاوه بر روستای «شول» دربسیاری ازروستاهای اقماری مانند «پهناب ریزی» و «ده کهنه» - «کامفیروز» زندگی میکنند. این بنکو مشهور به " شیخ گل بهاری " نیز هست، چون بزرگ آنها کسی به نام «ملاّ مهر علی» از محلی به همین نام در بویر احمد آمده است .
به قرار اطلاع " شیخ گل بهار " نام محلی است که به فاصله ی 170 کیلومتری یاسوج به دهدشت، درمسیرجاده ی اصلی واقع است وتا شهر دهدشت حدود 80 کیلومتر فاصله دارد، درواقع این محل حد فاصل بین حوزه ی استحفاظی یاسوج ودهدشت میباشد. هم اکنون دارای (حدود) یکصد خانوار جمعیت است، محصولات اهالی برنج کاری، دام داری ودیم کاری میباشد. نام آن محل برگرفته ازمزاری موسوم به " شیخ گل بهار " است، لذا اسم طایفه شان نیز شیخ گل بهاری میباشد. درحدود 300 سال قبل ازاین شخصی به نام «ملاّ مهر علی» ازاین محل به تنگ شول آمد، او پسری داشت به نام " ملاّ گنجعلی " که دارای 3 پسر به نامهای "صفر علی "، " شیر علی " و "رجب علی " شد. اکنون خانواده های کثیرالجمعیت شولی مانند: شمسها، فرح بخشها، بارانیها، کاظمیها، شکوهیها وملاّرجب علیها کلا به ملاّ گنج علی وملاّ مهرعلی میرسند، که همان " شیخ گل بهاری " میشوند. در این جایک سلسله ازافراد منسوب به این 6 شاخه را، به ترتیب از جدید به قدیم نام میبرم:
الف - شمسها: ابوذر، ستار، حسین علی، سیف علی، شمس الدین، بارانی، شمس الدین بزرگ، ملاشیر علی، ملاّ گنج علی، ملاّ مهر علی - از شیخ گل بهار - بویراحمد. درحال حاضر بزرگ این فامیل کربلایی حسین علی شمس میباشد .
ب - فرح بخشها: حسن، حبیب، محمد، ساتیار، محمد شفیع، محمد مراد، ساتیار، مجتبی، ملاّشیر علی، ملاّ گنج علی، ملاّ مهر علی - شیخ گل بهار. بزرگ این سلسله درحال حاضر حاج شیر علی رنجبر میباشد .
ج - بارانیها: هادی، حسن، محمدعلی، علی رحم، خدا رحم، بارانی، شمس الدّین، ملا شیر علی، ملاّ گنج علی، ملاّ مهر علی - شیخ گل بهار. درحال حاضر بزرگ این فامیل حاج محمد قلی بارانی میباشد .
د - کاظمیها: جواد، مختار، غلام حسین، براتعلی، حسن خان، علی دوست، براتعلی، صفرعلی، ملاّ گنج علی، ملاّ مهر علی - شیخ گل بهار. بزرگ این خانواده فعلا مشهدی حمزه کاظمی است .
ه" - شکوهیها: عبداللّه، ولی محمد، علی اکبر، صفدر، ابوالقاسم، صفر علی، شیخ علی، صفر علی، ملاّگنج علی، ملاّ مهر علی - شیخ گل بهار .بزرگ این فامیل حاج علی اکبر شکوهی است .
و - ملاّ رجب علیها: علی حسین، سجاد، عبدالرسول، خداداد، خان میرزا، ملاّ محمد، خداوردی، ملاّ رجب، ملاّ گنج علی، ملاّ مهر علی - شیخ گل بهار. چنان که میگویند ملاّ رجب علی در یک جنگ تاریخی کشته شد.
ازبنکوی خسروانیها: سجاد، محمد جواد (معروف به حاج اللّه حسین) زیاد خان، غلام رضا، حاج رضا، خسرو، محمد علی خان - از بکش آمد نورآباد. ازبزرگان این فامیل آقایان حاج عطا شکوهی احمد خان خسروانی و غلام علی خسروانی میباشند .
از بنکوی صیداحمدی: محمد، احمد، امید علی، درویش، علی مردان .
از بنکوی شهبازی:اسفندیار، علی جان، خان جان، احمد، حسن، احمد، شهباز - بزرگ این فامیل حاج علی جان میباشد .
از بنکوی براتعلی: رجب علی، بور علی، نور علی، غلام علی، امیر علی، علی اکبر، براتعلی.
آزادی: ولی، طاهر، باقر - این فامیل ازروستای کربلایی محمد حسینی به شول بزرگ آمده است، درحال حاضر بزرگ شان حاج طاهر آزادی میباشد .
سادات حسینی ساکن در «شول کپ »: سید جواد، سید عبدالعلی، سید بهزاد، سید مرتضی، سید رضا، سید محمد، سید میر شفیع... سیدآقا علی مدفون در نور آباد. درحال حاضر بزرگ این گروه، سید عبدالعلی حسینی میباشد .
در روستای شول گپ حدود 20 خانوار سادات حسینی نسب زندگی میکنند که تماماازیک فامیل محسوب میشوند، آنها سادات آبرومند، زحمت کش ودارای عزت نفس میباشند، همگی ازطریق دسترنج خود امرارمعاش می نمایند .
ازدیگربزرگان «شول گپ» مرحوم حاج براتعلی کاظمی بود که همواره دراموخیر پیش قدم بود، اودرسال 1303 (هش) درقلعه ی شول دیده به جهان گشود، پدرش حسن خان کاظمی بود، حاج براتعلی بعدا ساکن «قلعه نو» ـ کامفیروز شد ودرآن جانقش برجسته ی درامر خدمت به مردم ایفانمود. درآن سالها ظلم وناامنی بیداد می کرد، حاج براتعلی ازجان ومال مردم دفاع مینمود. دریک مورد دونفر غارت گرمشهوربه نامهای مسیح ودشتی به قصد غارت اموال مردم به کامفیروز آمده وپس ازغارت برخی روستاهابه حاج براتعلی درقلعه نو نامه نوشتند وضمن آن مبلغ کلانی مطالبه ی خراج تحت عنوان «سرانه ی قشون» نمودند، درضمن تهدید کرده بودند که اگر مطالبات مان به موقع برآورده نشود، وارد قلعه میشویم... حاج براتعلی درجواب شان نوشته بود که: «مردم این جا خراج بده نیستند، اگر شما میخواهید به این محل بیایید «قدم تان رو ی پوزتفنگ بِرنو».
فصل کاروبربستن زمین هم بود، سرانجام قشون مسیح ودشتی وارد محل شده وگله گاو قلعه نورا جمع کرده، باخود بردند. حاج براتعلی کاظمی به اتفاق حاج نظرعلی قربانی وحاج محمدعلی بارانی، اللّه داد بارانی...به دنبال قشون مسیح ودشتی حرکت کردند، تا کفه ی «چاهو» رفتند، پس ازچند ساعت زد وخورد وزخمی کردن تعدادی ازافراد اردوی مسیح ودشتی، گله گاومردم راتماما برگرداندند. حاج براتعلی کاظمی درسال 1367 به رحمت ایزدی پیوست .
منظره ای از طبیعت ناب تنگ شول - عکس از گردنه ی یوزگرد برداشته شده است
[1] - شرح مفصل زندگی آن بزرگوار درکتاب آفتاب «آفتاب کامفیروز» آمده است .